
بعضی موقع ها
هر چقدر به یه موضوعی مسلط باشی
و دست نوشتن داشته باشی؛
تو یه مواقعی
اذن دخول و وارد شدن به اون جریان تا موقعی که
بهت ندن رو نمی تونی بگیری
انگار سیمت قطع شده و باید دنبال هزار و یک راه بگردی
تا فقط بتونی سمت خودکار بری و
خودکارت رو روی یه کاغذ بکشی
اصلاً بعضی وقت ها، انقدر دوری که نمی تونی
به فکر موضوع بیفتی
چه برسه به نوشتن.
نوشتن درباره یه کسایی
انقدر سخته که
وقتی می خوای اسمش رو ببری
سرت رو بی اختیار می اندازی پایین و میگی شرمنده خانوم
و هیچ رویی برای بالا اومدن نداری
خانومی که
وقتی که دلت رو به گذشته های دور و نزدیک ذهنت می اندازی
می بینی، جایی نبوده که برکتش تو وجودت نباشه
وقتی حس می کنی که تمام زمین و آسمون
به برکت این اهل خونه و
این بزرگواران،
رنگ پیدا کردند و حقیقتی به نام جهان هستی تشکیل شده
بایدم شروع نوشتنت
حرفی نداشته باشی
نوشتن از این خاندان
برای ذره کوچیکی از هزاران هزار، راحت نیست
ولی سعادتش، رنگ داده به وقت هامون
تا بتونیم
حتی برای همین نفس کشیدن و سالم بودن شکر نیم نگاه های این خاندان رو بکنیم
خانوم
ببخش انقدر کوچیم که و انقدر محتاج
که بلد نیستم حتی با اشک؛
کاسه گدایی درست کنم برای نشون دادن دوست داشتنم
و شکر اون کارایی که خاندان شما تو زندگی من کوچیک کرده
قشنگ تر از گذشته براتون بنویسم
خانوم
خودت می دونی هر شب محتاج تر می شم به شما و خاندانتون
خانوم ببخشید که فقط می تونم با واژه ها و کلمات زمینی که جنسشون از این دنیای خاکی هست برای شما
فقط همین کلمه های کوچیک رو براتون به تصویر بکشم
خانوم
فقط می تونم از ته دلم این رو به شما بگم
اگر تو دلم رنگی جاری و روشن هست
به حرمت شما و فرزندان بزرگتون این رنگ پدیدار شده
و گرنه من حتی تو این جهان نبودم که بتونم
حتی شکر همین لحظات رو بکنم
از اینکه با همون بزرگی دلتون که دنیا و آسمون پیشش کوچیکه
می زارید بعضی وقت ها
اظهار خاکساری و شکرگزاری کنیم
خدا رو شکر می کنم
و مرسی که می زارید
یادتون ، یاد لحظه هامون بشه
از شما سپاسگزاری می کنم
خانوم یادتون همیشه سبز
و راحتون همیشه پر رهرو.
هر چقدر به یه موضوعی مسلط باشی
و دست نوشتن داشته باشی؛
تو یه مواقعی
اذن دخول و وارد شدن به اون جریان تا موقعی که
بهت ندن رو نمی تونی بگیری
انگار سیمت قطع شده و باید دنبال هزار و یک راه بگردی
تا فقط بتونی سمت خودکار بری و
خودکارت رو روی یه کاغذ بکشی
اصلاً بعضی وقت ها، انقدر دوری که نمی تونی
به فکر موضوع بیفتی
چه برسه به نوشتن.
نوشتن درباره یه کسایی
انقدر سخته که
وقتی می خوای اسمش رو ببری
سرت رو بی اختیار می اندازی پایین و میگی شرمنده خانوم
و هیچ رویی برای بالا اومدن نداری
خانومی که
وقتی که دلت رو به گذشته های دور و نزدیک ذهنت می اندازی
می بینی، جایی نبوده که برکتش تو وجودت نباشه
وقتی حس می کنی که تمام زمین و آسمون
به برکت این اهل خونه و
این بزرگواران،
رنگ پیدا کردند و حقیقتی به نام جهان هستی تشکیل شده
بایدم شروع نوشتنت
حرفی نداشته باشی
نوشتن از این خاندان
برای ذره کوچیکی از هزاران هزار، راحت نیست
ولی سعادتش، رنگ داده به وقت هامون
تا بتونیم
حتی برای همین نفس کشیدن و سالم بودن شکر نیم نگاه های این خاندان رو بکنیم
خانوم
ببخش انقدر کوچیم که و انقدر محتاج
که بلد نیستم حتی با اشک؛
کاسه گدایی درست کنم برای نشون دادن دوست داشتنم
و شکر اون کارایی که خاندان شما تو زندگی من کوچیک کرده
قشنگ تر از گذشته براتون بنویسم
خانوم
خودت می دونی هر شب محتاج تر می شم به شما و خاندانتون
خانوم ببخشید که فقط می تونم با واژه ها و کلمات زمینی که جنسشون از این دنیای خاکی هست برای شما
فقط همین کلمه های کوچیک رو براتون به تصویر بکشم
خانوم
فقط می تونم از ته دلم این رو به شما بگم
اگر تو دلم رنگی جاری و روشن هست
به حرمت شما و فرزندان بزرگتون این رنگ پدیدار شده
و گرنه من حتی تو این جهان نبودم که بتونم
حتی شکر همین لحظات رو بکنم
از اینکه با همون بزرگی دلتون که دنیا و آسمون پیشش کوچیکه
می زارید بعضی وقت ها
اظهار خاکساری و شکرگزاری کنیم
خدا رو شکر می کنم
و مرسی که می زارید
یادتون ، یاد لحظه هامون بشه
از شما سپاسگزاری می کنم
خانوم یادتون همیشه سبز
و راحتون همیشه پر رهرو.
0 نظرات:
ارسال یک نظر