نگاه سکوت

مثل یه سکوت قدم گذاشتی تو نگاه
مثل یه نگاه شد یه تکیه گاه
مثلاً گاه به گاه شد روح یه دنیا
و یه دنیا شد بازی آدما
بازی که چراغش رو رنگ کرد
و بازی داد
به بازی نمای دنیا
صدای سکوت چلچله ها نشست
رو پرده تاریخ
و صدای شکوفه های سرخ نشست
روی پرده های انتظار و انتظار
تو شبای انتظار
چقدر خوبه که میشه یه آسمون رو خط خطی کرد
و چقدر خوبه که فرصت همین کار بهت داده شده........
شنیدم صبح یه روز بارونی که آفتاب می زد
یه چکاوکی صدایی رو رسوند و
تو غروب یه ترافیک سنگین
سنگینی یه نگاه رو نشوند تو خاطره ها.
کنار جاده ابری و برفی
با صدای هر خشت و گلی
شنیدنی ها؛ ددیده شد
و دیدنی ها؛ شنیده
و با پارادوکس همه این چیزا
صدای درخت سیب به گوش رسید
که خودش رو آماده کرده بود برای یه فصل تازه
با هزار تا شکوفه ریخته
و آماده برای تلألو خورشید
و چه زود هرس کن باغ
یادش رفت که به گلای باغ سیب
باید سر بزنه
و آب آسمون چه دیر سرازیر شد
از این پهنای هستی
راست گفت
دوست تاریخ مصرف ندار گذشته
که « چشم ها را باید شست؛ طور دیگر باید دید»
--------------
این آهنگ وقتی تو ماشین یه راننده ناکسی
نشسته بودم چقدر بهم چسبید
سکوت محسن یگانه

0 نظرات:

ارسال یک نظر